لینک دانلود خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش اماده پرینت )
تعداد : 7 صفحه
قسمتی متن .doc :
اخلاق فقه
علم اخلاق، درباره نفس رفتار برخاسته انها سخن مىگوید علم فقه، کارهاى مکلفان مىپردازد. بنابراین، دو علم، گونهاى اشتراک دارند.
در علم اخلاق، «رفتار» جهت که بار ارزشى دارد اشکار کننده سرشت فرد است، بررسى قرار مىگیرد اگر عملى، گاهى اتفاق بیفتد، جهت علم اخلاق توجه نیست. اما فقه، رفتارى توجه که دستور انجام بیا ترک رسیده باشد، حتى اگر عملى یک بار شخصى انجام دهد، جهت حقوقى فقهى، ارزیابى گذارده مىشود که مشترکاتى بین فقه اخلاق وجود دارد، ولى هر یک دو علم، حیثیت جهت یکسانى بحث نمىکنند. فقه، بحث افعال مکلفان است، جهت تشخیص وظیفه تعیین حدود حقوق افراد؛ ولى دراخلاق، موضوع اصلى ارزشهاى اخلاقى فضایل انسانى، توجه است. اداب مستحبى نظر فقهى، هیچ گونه الزامى ندارند، اما همانها رادر رابطه بااصلاح تهذیب نفس نظر بگیریم، گونهاى بایستگى پى دارند؛ چرا که بار ارزشى دارند. ممکن عملى نظر حقوقى ممنوع نباشد، لیکن چهار چوب علم اخلاق، ناپسند باشند. نیت بد فقه حقوق کیفرى ندارد، لیک اخلاق، نیت اصالت دارد تفاوت کارهاى انسانها نیتهاى انان بستگى دارد. چه بسا، عملى روى مصالح اجتماعى نیازهاى فردى، صحیح فقه مباح باشد، اما پیامدهاى ناگوار اخلاقى داشته باشد. گاهى انسان، ناگزیر که دروغ بگوید غیبت کند. این، بى گمان اثر روحى بدى روى شخص مىگذارد، هر چند فقه رواست.
و روى، انسان اگر بتواند موارد ضرورت دروغ نگوید، بهتر است.
سفارش علماى اخلاق عمل تو ریه، براى پرهیز اثار بد دروغ است. تجرى اگر خلاف شرع نباشد، پیامدهاى ناگوارى روح روان ادمى جاى مىگذارد.
امیر المومنین على(ع) حتى خاطر مصلحت نیز، دروغ نمىگفت. زمانى که عبد الرحمان بن عوف، پیشنهاد کرد که خلافت بپذیرد شرط که برابر سیره دو خلیفه پیش عمل کند، امیر المومنین (ع) شرط نپذیرفت (۲۰) خلافت عثمان واگذار شد.
برخى ضد ارزشها، مانند: دروغ، غیبت، تهمت فحش فقه اخلاق منع شدهاند، لیکن، ملاک بحث دو یکسان نیست. علم فقه جنبه حقوقى موضوع عهده دارد علم اخلاق، بعد ارزشى را. غیبت، فقه حرام موجب هتک حرمت اخلاق، نوعى بیمارى روحى حساب مىاید که جلو تعالى انسان مىگیرد. تهمت فحش نسبتهاى ناروا فقه، سبب تعزیر حد اخلاق، شخص بى قید بند غیر مهذب بار مىاورد.
در بخش مسائل فقهى که جنبه عبادى دارند، همانندى بیشترى بین فقه اخلاق وجود دارد. همان گونه که نیت اخلاق اصالت دارد، عبادات ارکان اصلى عمل است. نمازى که ریائى باشد بى ارزش است؛ چرا که وسیله نزدیک شدن حق ارزش است، بلکه دورى حق دنبال دارد.
برخى کارها که جنبه حقوقى دارند انجام روان انسان تاثیر مثبت منفى مىگذارند، عنوان اخلاقى ارزشى پیدا مىکنند گونهاى تلازم بین جنبه حقوقى جنبه اخلاقى وجود دارد. چنین مواردى براى بین بردن بعد حقوقى موضوع، اغاز بعد ارزشى اخلاقى دگر گون مىسازند. مساله، موضوعات اجتماعى اخلاق عمومى، بیشتر محسوس است.(۲۱)
غرب، که امروز گرفتار بحران اخلاقى شده، جهت که ارزشها وارونه ساخته است.
غربیان، خدا اخلاق انسانها گرفتهاند نتیجه بعد حقوقى بین بردهاند. وقتى که حجاب ضد ارزش باشد، جهت حقوقى، خود موظف بیرون راندن دانشاموزان حجاب مىدانند.
زمانى که کارهاى ناساز پاکدامنى، بار منفى خود دست مىدهد، مشکل حقوقى انها حل مىگردد.
از نظر متفکران غرب، اگر مقرراتى مجلس تشریفات خاصى تصویب کند مراجع صلاحیت دار قضایى ضامن اجراى شوند، گاه، افراد قانون سرو کار دارند مساله حقوق مطرح مىشود. اما اگر اصول غیر مدون وجود داشته باشد که جامعه پذیرفته رد کرده، جنبه اخلاقى پیدا مىکند. برابر دیدگاه:
«اخلاق، مجموعهاى قوانین غیر رسمى است. اصول کلى اخلاقى، چیزى جز قواعد پذیرفته شده رفتار اجتماعى احکام ویژه اخلاقى چیزى جز کار برد احکام مواردى خاص نیستند.(۲۲)»
برابر دیدگاه، اخلاق مقررات اجتماعى غیر رسمى که شناسه خاصى جامعه دارد این، انچه فقه اخلاق اسلامى مطرح است، فاصله دارد.
حوزه علم اخلاق
عالمان وارسته حوزه دیرباز، رویکرد اساسى تهذیب نفس علم اخلاق داشتند.
اموزش اخلاقى، کنار احکام عقائد رکن مهمى مباحث حوزههاى علمیه بوده است. درسهاى اخلاق نوشتن دستور العملهاى اخلاقى کتابهاى اخلاقى رایج بوده خاطر اهتمام جدى، انسانهاى وارستهاى تربیت شدهاند که هر یک، اسوهاى بودهاند براى حوزویان دیگر مردم.
اما اکنون، بهاى لازم اخلاق داده نمىشود بسان دیگر علوم حوزوى توجه نمىگردد. بحثها درسها اخلاق، کم فروغ شده تحقیقات لازم بایسته علم انجام نمىگیرد ناهنجاریهایى که گاهى دیده مىشود، ریشه یابى نمىشوند گر چه ساعاتى روزهاى پایانى هفته، براى درس اخلاق نظر گرفته شده، اما برنامه ریزى دقیقى زمینه انجام نگرفته متن خاصى براى اموزش علم اخلاق تدوین نشده است.
اموزش اخلاق، استادان پرهیز گارى واگذار مىشود که شیوه پذیرش خود، اموزش مسائل اخلاقى مىپردازند کارى ندارند که شیوه، چقدر کار ایى دارد چقدر نفوس تاثیر مىگذارد سبب دگرگونى مىشود و...